استاد محمد رضا شجریان در مراسم نکوداشت استاد جلیل شهناز |
استاد محمد رضا شجریان در مراسم نکوداشت جلیل شهناز : ساز شهناز در من زندگی می کند و من با ساز شهناز زندگی می کنم.من تنها خواننده ای هستم که خودم را شاگرد جلیل شهناز می دانم.محمدرضا شجریان در مراسم نکوداشت جلیل شهناز و بزرگداشت درویش خان که 25 مردادماه در فرهنگسرای ارسباران برگزار شد،با بیان این مطلب گفت:ساز شهناز تنها سازی است که آوازی است و من به دلیل تفکرات آوازی با صدای این ساز زندگی می گنم؛در واقع بهتر است بگویم ساز شهناز در من زندگی می کند و من با ساز شهناز زندگی می کنم. سایت هنر و موسیقی " آمن خادمی " خبرگزاری میراث فرهنگی ـ هنرـ آزاده شهمیرنوری پسر بچه دوازده ساله بدون دلهره تار را روی پای راستش گذاشته بود و می نواخت. حق هم داشت چون هنوز کوچکتر از آن است که دلهره ساز زدن جلوی استادانی مثل جلیل شهناز را داشته باشد. گاهی سرش را بلند می کرد و به این طرف و آن طرف می چرخاند و در تاریکی سالن به دنبال تحسین در چهره حاضران بود. حواسش آنقدر های هم جمع نبود اما از پس نوازندگی به خوبی برآمد. وقتی ساز را زمین گذاشت. تعظیمی کرد. استاد شهنار که نمی توانست از جا بلند شود، به او اشاره کرد که جلو بیاید. دستی به سرش کشید او را در آغوش فشرد. نوجوان تار نواز منقلب شده بود اما نه به اندازه آنهایی که در سالن بودند بعد از شهناز ،کیوان ساکت او را در آغوش گرفت. بعد هم نوبت استاد شجریان، امین الله رشیدی، همایون خرم و دیگران شد. در میان دست زدن های پشت هم حاضران سالن، صدای مجری می آمد که می گفت: «این نوجوان که شاگرد یکی از هنرجویان استاد است، نشان داد شکوه موسیقی ایرانی هنوز هم ادامه داد.» چهارشنبه بیست و پنجم مرداد ماه فرهنگسرای هنر میزبان میهمانان برنامه نکوداشت استاد جلیل شهناز و یادمان درویش خان بود. استاد شهناز را با آمبولانسی که جلوی در بود به آنجا منتقل کرده بودند. هنرمندان زیادی برای ادای احترام به شهناز آنجا گرد آمده بودند. شجریان که کمتر در چنین محافلی شرکت می کند. از ابتدای مراسم حاضر بود و پیش از اینکه پشت تریبون قرار بگیرد، از شهناز که او را استادش می خواند رخصت خواست. بوسه ای بر دستان شهناز زد و بالا رفت. او گفت: «درباره ساز شهناز نمی شود حرف زد. ساز شهناز را باید شنید. اما حال و هوایم را درباره این ساز می گویم. اولین آشنایی من با این ساز به سال های 37 و 38 بر می گردد زمانی که در دانش سرای شبانه روزی بودم و چون آن زمان هنوز در خانه ما رادیو و تلویزیون حرام بود، موسیقی را از بلندگوهای دانشسرا که برنامه های رادیو پخش می کرد، گوش می دادم.» آن روز ها رادیو شش روز در هفته برنامه موسیقی داشت که سه روزش هنرمندان مختلفی حضور داشتند اما سه روز دیگرش را صدای ساز عبادی، ورزنده و شهناز پر می کرد. شجریان پنجشنبه ها از ساعت سه بعد از ظهر میخکوب مقابل رادیو می نشست و سراپا گوش می شد: «من با ساز شهناز زندگی می کنم. در اتومبیلم غیر از ساز شهناز هیچ موسیقی دیگری نیست. ساز او مرا مثل یک رهرو سال ها به دنبال خودش کشانده است. اما چرا مگر من خواننده نیستم؟ فکرم آوازی است پس چه چیزی در ساز شهناز هست که مرا با خود می برد؟ ساز شهناز تنها ساز آوازی است. صدای ساز او درست به این میماند که کسی آواز بخواند. من از ساز زدن بسیاری از هنرمندان لذت بردم اما شهناز دنیای دیگری دارد.» شجریان ادامه داد: «من ساز شهناز را تنها دوست دارم ،حتی دوست ندارم با آن تنبک بزنند. تنها کسی که با او یگانه بود حسن کسایی بود. آنها در کنار هم یک پارچه هستند. شهناز به بیان واقعی رسیده است .آنچه تصویر می کند در لحظه رخ می دهد و هرگز با جمله دیگرش یکی نیست چون او خالق است. ردیف را آموخته اما سر در گرو آن ندارد.» استاد آهی می کشد و می گوید: «کاش دستی در فیلمبرداری داشتم و کلیپی می ساختم. البته هیچ کس نمی تواند آنچه را که ساز شهناز با انسان می کند ثبت کند. صرف نظر از موتیو ها و رعایت قرینه های دور و نزدیک هر نت او با دیگری فرق دارد. ارزیابی من از آنچه امروز هستم را برایتان می گویم. نتیجه آنچه اساتید در من گذاشتند چهل درصد است اما آنچه شهناز در من گذاشته ا، شصت درصد است. سال ها آن را گوش و با آن زندگی کردم. ساز شهناز خاص اوست. درست مثل اثر انگشت. پیام او را کسی نمی تواند تقلید کند. من تنها خواننده ای هستم که استادم را یک نوازنده می دانم. من به او مدیون هستم.» بعد هم شعری را که سال ها پیش با ساز شهناز اجرا شده بود خواند. شهناز لبخند می زد. حتما او را در دل می ستود. در بخش دیگری از این برنامه هم پیامی از استاد حسن کسایی پخش شد: «موسیقی کار هر کسی نیست. همه موسیقی را گوش می دهند اما کسانی که سره را از ناسره تشخیص دهند زیاد نیستند. افراد زیادی نیستند که بتوانند موسیقی استاد شهناز را درک کنند. خیلی ها ساز می زنند اما ساز شهناز چیز دیگری است. ساز من و شهناز به هم گره خورده است و همه می دانند که چه ارادتی به او دارم.» داریوش پیرنیاکان هم به وجوه مشترک درویش خان و استاد شهناز اشاره کرد: «این دو هنرمند بزرگ در دو دوره مختلف تاریخی نوآوری های زیادی را در ساز خود ارائه کردند. امروز عده ای بر طبل ردیف و عده ای بر نبود آن می کوبند. ردیف شیوه آموزش موسیقی است. اگر کسی آن را نیاموزد به درجاتی که باید نمی رسد. موفقیت این دو هنرمند به این دلیل است که هر دو با اشراف بر ردیف دست به نوآوری و ابداع می زنند. او بخش هایی را وارد موسیقی کرد که تا به آن روز در موسیقی وجود نداشته بود.» پیرنیاکان ادامه داد: «چهار مضراب هایی که استاد شهنازی در موسیقی آورده در موسیقی ایرانی بی نظیر هستند. او موسیقی تازه ای را ابداع کرد . جواب آواز های شهناز بی نظیر است. جوان ها باید بیشتر به این نمونه ها گوش دهند. متاسفانه بیشتر جواب های آواز امروز سست و بی پایه است. من با ساز شهناز به موسیقی علاقمند شدم.» |