استاد محمد رضا شجریان در مراسم نکوداشت جلیل شهناز :
ساز شهناز در من زندگی می کند و من با ساز شهناز زندگی می کنم.من تنها خواننده ای هستم که خودم را شاگرد جلیل شهناز می دانم.محمدرضا شجریان در مراسم نکوداشت جلیل شهناز و بزرگداشت درویش خان که 25 مردادماه در فرهنگسرای ارسباران برگزار شد،با بیان این مطلب گفت:ساز شهناز تنها سازی است که آوازی است و من به دلیل تفکرات آوازی با صدای این ساز زندگی می گنم؛در واقع بهتر است بگویم ساز شهناز در من زندگی می کند و من با ساز شهناز زندگی می کنم.
استاد آواز ایران که بدون هماهنگی قبلی به صحنه دعوت شده بود،افزود:ساز شهناز را باید شنید و من دوست دارم ساز وی را تنها- حتی بدون تنبک- بشنوم ؛به همین خاطر نمی توان درباره آن حرف زد.
شجریان با تاکید بر اینکه پیشنوند"استاد" برای کم است،خاطرنشان کرد:جلیل شهناز به بیان واقعی در نوازندگی تار رسیده است؛چرا که در گیرودار ردیف و تقلید از دیگران نماند و مانند آبشاری خروشان در جریان است.
این خواننده، ساز شهناز را حاوی کلام و شعر دانست و اظهار داشت:ساز این نوازنده بی بدلیل، یک ساز آوازی است ؛برخلاف دیگر نوازند ها که 80 درصد سازی می زنند وفقط 20 درصد آوازی.
در ادامه داریوش پیرنیاکان که یکی دیگر از سخنرانانی بود درباره ویژگی تارنوازی درویش خان گفت:درویش خان در زمان خودش که تب و تاب تجدد غوغا می کرد،دست به ابتکاراتی زد؛تب و تابی که از تفکر مشوطیت ناشی می شد و تکانی بس عجیب در عرصه مختلف و از جمله موسیقی ،ادبیات ،سینما ،تئاتر و ... وارد کرده بود.
این نوانده تار و ردیف دان ادامه داد:درویش خان از این تفکرو تغییرات بهره جست و شروع به ساختن تصانیف ،پیش درآمد ،رنگ و...به شیوه ای جدید کرد.
پیرنیاکان دربخش دیگری از صحبت های خود درباره جلیل شهناز اینگونه گفت:جلیل شهناز هنرمندی است که زاوایای بسیاری در سازش نهفته است.وی علاوه براشراف کامل بر ردیف و رموز آن ،ویژگی منحصر به فردی دیگری نیز داشت.
وی تصریح کرد:جواب آوازهای شاهکارو بی نظیر،استفاده از تمام امکانات ساز،نواختن بسیاری از گوشه های مهجور،رعایت جمله بندی در نوازندگی از جمله ویژگی های نوازندگی جلیل شهناز است.
همچنین سید عباس سجادی ،مدیر امور موسیقی سازمان فرهنگی هنری شهرداری گفت:جلیل شهناز در بداهه و بداهه نوازی یکه تاز روزگار خود است؛البته در این امر نفس آتشین حسن کسایی مستثنی است.
سجادی ادامه داد:جلیل شهناز،حسن کسایی و تاج اصفهانی وقتی با هم بودند،مثلث عشق و هنر را تکمیل می کنند ،اُما متاسفانه دیگر آن اوج و شکوفایی را نخواهید دید.
به علاوه حسن کسایی پیامی بدین مضمون فرستاده بود:شناخت موسیقی کار هرکسی نیست.همه موسیقی گوش می دهند و دوست دارند ؛اما آنکه سره را از ناسره تشخیص بدهد و آنکه بتواند درک مقدماتی را که استاد شهناز نواخته اند،داشته باشد،نادرست است.
کسایی نوشته بود:همه ساز می زنند و همه خوب می زنند.همه گویند ولی گفتار سعدی دگر است.همه ساز می زنند ولی قدرت نوازندگی و لحظات و نقرات و نغمات که آقای شهناز می دانند و اجرا کرده اند،چیزی که در دست همگان باشد نیست.دهها ردیف ازآقای شهناز شنیدیم که در محفظه فکر ایشان ضبط است و انشا و ابداع می کنند و خلاقیت و نوآوری.این کار هر کسی نیست و موهبتی است الهی.
در پایان از جهانگیر نصر اشرافی(پژوهشگر)،یوسف پوریا(سازنده تار)،علی رستیمان(خواننده)،حسن عسکری (صدابردار)تقدیر شد.
در این برنامه علی جهاندار،شهرام میرجلالی،امیرهوشنگ حشمتی(شاگرد جلیل شهناز)،امین عطایی(نوجوان 11 ساله)،سعید رودباری(تنبک) در فواصل برنامه به اجرای موسیقی پرداختند.
چهره هایی چون حسین دهلوی،کیوان ساکت،امین اله رشیدی،منصور نریمان،محمد سریر،فاضل جمشیدی و ... حضور داشتتند.
ساز ویولن حدود 60-70 سالی است که در ایران شناخته شده و حتی مکاتبی هم برای تعلیم اجرای موسیقی ایرانی توسط استادان نوازندهی این ساز به وجود آمده است (دستور ویولن از علینقی وزیری، ردیف موسیقی ایران از ابوالحسن صبا). ساز زهی آرشه ای، کوچکترین ساز این دسته که برای نواختن روی شانه چپ قرار می گیرد و به کمک آرشه که در دست راست نوازنده است نواخته می شود.سیم های ویولن قبلا از روده گوسفند ساخته می شد. امروزه در سیم های بم تر، بر روی روده سیم فلزی نازکی می پیچند و در سیم های زیر تر از مفتول فلزی تنها استفاده می شود. سیم های ویولن از زیرترین تا بم ترین سیم به ترتیب پائین کوک می شوند. می سیم اول، لا سیم دوم، ر سیم سوم، سل سیم چهارم . بنابراین اصوات سیم ها نسبت به یکدیگر به ترتیب فاصله پنجم را تشکیل می دهند. در این وسعت صدا ویولن قادر است تمام فواصل کروماتیک غربی و فواصل کروماتیک مخصوص موسیقی ایرانی و هر موسیقی دیگر را حاصل کند، به شرط آنکه گوش نوازنده در تشخیص آنها استاد باشد. قسمت های ساز عبارتند از: 1.بدن (تنه) 2.دسته 3. سر (خرک و ضمائم) بدن: جعبه ایست تو خالی که ما بین طبله (تخته روئی)، زیره (تخته زیرین) و جدارهای طرفین محصور شده است. در روی طبله سیم ها، چوب آبنوس تکیه گاه سیم ها، خرک، سیم گیر و دو شکاف به قرینه یکدیگر به شکل «f» قرار دارد. ضمناً نقش تقویت کننده صوت را بر عهده دارد. دسته یا گردن: در واقع دنباله چوب آبنوس تکیه سیم هاست که محل انگشت گذاری نوازنده در قسمت بالای آن قرار دارد. نوازنده ویولن قادر است در تمام طول چوب ابنوس انگشت گذاری کند.انتهای دسته به جعبه کوچکی ختم می شود که سیم ها در درون آن به دور گوشی های کوک پیچیده می شوند. در نوع آرشهای فاقد «دستان» است. به همین علت رسیدن به هر صوت مابین دو صوت ممکن است، زیرا نوازنده میتواند انگشتان خود را در تمام طول سیم بلغزاند. خرک: ما بین سیم ها و طبله ویولن قرار گرفته و فشار سیم ها آن را به طور عمودی نگه می دارد. نقش خرک آن است که ارتعاش سیم ها را به طبله و به جعبه ویولن منتقل کند. سیم گیر از آبنوس ساخته شده و در فاصله اندکی از خرک تا آخر تنه ویولن کشیده شده است، سیم ها از جعبه کوچک سر ساز آغاز شده تا چوب آبنوس تکیه گاه سیم ها ادامه یافته، از روی خرک عبور کرده و به دکمه ای که در قسمت پائین جدار تعبیه شده بسته میشود.
ادیب خوانساری سال ۱۲۸۰ در شهر خوانسار از توابع اصفهان متولد شد و در ۱۸ سالگی نزد سیدعبدالرحیم اصفهانی فنون آواز را با صدای خوشش آمیخت و اندکاندک در آواز مکتب اصفهان صاحب نام شد. سال ۱۳۱۹ وقتی برای نخستین بار در ایران رادیو ملی تاسیس شد، در حالی که سیونهمین سال زندگی را میگذراند به خاطر تسلطی که در آواز داشت و ازجمله هنرمندانی محسوب میشد که رادیو به حضورش نیاز داشت، به رادیو دعوت شد. همان سال ادیب عنوان نخستین خواننده مرد را در رادیوی ملی ایران به خود اختصاص داد. او در آن دوره با نوازندگانی چون ابوالحسن صبا، علیاکبر شهنازی، حسین یاحقی، مهدی خالدی، مرتضی محجوبی و... همکاری میکرد. ادیب خوانساری طی سالهای حضورش در رادیو در تمام برنامههای رادیویی به صورت زنده همکاری داشت و این همکاری تا سال ۱۳۳۰ نیز ادامه یافت، اما به دلیل تغییراتی که در رادیو صورت گرفت، ادیب خوانساری از رادیو کنارهگیری کرد. با آمدن ضبط مغناطیسی به رادیو، ادیب خوانساری نیز برای ماندگاری آثارش برای آرشیو رادیو، بسیاری از آثار خود را برای رادیو ضبط کرد؛ اما به سبب دشمنی که یکی از موسیقیدانان آن زمان به نام مشیر همایون، شهردار و رئیس شورای موسیقی رادیو با ادیب خوانساری داشت، تمامی آثار ضبط شده که فعالیت ۱۰ساله ادیب بود از آرشیو رادیو پاک شد و همین موضوع ضربه سنگینی به ادیب خوانساری وارد و او همکاری خود را با رادیو قطع کرد و رادیو را از هنر، علم و توانمندی که در آواز و شناخت دستگاههای موسیقی داشت، بینصیب گذاشت. سال ۱۳۳۴ با تغییر در برنامههای رادیویی و حضور داوود پیرنیا در برنامههای تخصصی موسیقی، از ادیب خوانساری برای همکاری مجدد با رادیو دعوت شد که در این سالها ادیب خوانساری علاوه بر آنکه از بزرگان موسیقی آوازی در ایران محسوب میشد و صدایش از ماندگارترینهای آواز رادیو بود، بر اجراهای دیگر هم نظارت میکرد و بدین ترتیب سطح کیفی موسیقی آوازی در رادیو طی آن دوران که ادیب خوانساری ناظر بر ضبطها و فعالیتهای رادیویی بود در رده بسیار موفق و حرفهای قرار گرفت. با اینکه بسیاری از آثار شاخص ادیب خوانساری با دشمنی همایون از آرشیو رادیو پاک شد، اما پس از سال ۱۳۳۴ مجموعهای از آثار ادیب که با همراهی استادانی چون ابوالحسن صبا، گلپا، ایرج، بنان، اسدالله ملک، حسن کسایی، رضا ورزنده و بسیاری از موسیقیدانان رادیو در آن سالهاست، در آرشیو رادیو به یادگار مانده است. به گفته رضا مهدوی، کارشناس موسیقی و از برنامهسازان موسیقایی در رادیو، در دورهای که صدای ادیب از رادیو پخش میشد به سبب آنکه مکتب این موسیقیدان از بهترین، شیواترین و رساترین بیان آوازی موسیقی ردیف (بویژه در بعد لحن و سبک) است، نابترین نمونه تفکیک شده مکتب آوازی اصفهان و آوازی تهران بنا نهاده شد که این مهم در تشویق و ترغیب جوانان مشتاق آن دوره به آواز ایرانی که در حال فراموش شدن بود موثر افتاد. این اقدام یک حرکت عظیم رسانهای بود که اثرات شایان آن امروزه نیز مشهود است؛ چرا که بسیاری از متاخران آواز ایران پس از او از جملات آوازی و انتخاب صحیح شعری او الگوبرداری کردهاند و آواز ادیب را به عنوان نمونهای شاخص در سرفصلهای دانشگاهی و تحقیقاتی برای اثبات دقیقتر پیشینه و حال موسیقی آوازی ایران مورد ارزیابی و آنالیز قرار دادهاند. استاد اسماعیل ادیب خوانساری از پیشکسوتان آواز ایران در رادیو که اجراهای زنده رادیویی وی از برجستهترین فعالیتهای آوازی رادیویی بود، ششم فروردین ماه سال ۱۳۶۱ از دنیا رفت. __________________ در میان مه غلیظی که چشمان را برای دیدن حقیقت می آزارد و در میان هیاهوی غوغائیان که ندای درونی خویشتن اصیل خنیاگران را خفه می کند کانون امید و همبستگی باور کرده است که شب مجالی برای دیرپایی ندارد. | |